نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

 

این قسمت از مصاحبه به دلیل طولانی شدن کل آن در هفته نامه غرب چاپ نشده است.

 

در مورد تشابه ضرب‌المثل‌های ایرانی با نمونه‌های آن در فرهنگ‌های دیگر نیز توضیح دهید. این امر به دلیل داد و ستدهای تجاری و قومی صورت گرفته است؟

من در مورد تطبیق ضرب‌المثل‌های ایرانی با فرهنگ‌های دیگر بررسی نکرده‌ام و در جریان گردآوری، دنبال پیدا کردن کتاب‌های ضرب‌المثل به زبان فارسی یا گویش‌ها و زبان‌های دیگر و مطابقت آنها نرفته‌ام. . این کار شیوه‌ی دیگری از پژوهش است. تعدادی کتاب دیده‌ام که هیچ‌کدام راهنمای موضوعی نداشته‌اند. یعنی اگر شما در یک موضوع بخواهید نمونه پیدا کنید، باید همه‌ی کتاب را نگاه کنید. برای مطالعه‌ی تطبیقی شما باید بتوانید نمونه‌ها را بدون صرف وقت زیاد پیدا کنید و کنار هم بگذارید. البتّه در این مورد به کلی بی‌‌تفاوت نبوده‌ام. همین حالا دفترچه‌ای جیبی جلو دست من است که به نظرم مربوط به سال 69 یا 70 و آن حدود باشد که از نشریه‌ی «جدول» یا نشریه‌ی دیگری مشابه آن، رونویسی کرده‌ام که 91 مورد ضرب‌المثل در آن نوشته‌ام که هر کدام به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی است. اگر محتوی همین دفترچه را بخواهیم با ضرب‌المثل‌های کردی مطابقت دهیم، خودش موضوع یک تحقیق است.

در جریان گردآوری ضرب‌المثل‌های کردی مواردی پیش آمده که به هرشکل توانسته‌‌ام نمونه‌ای از زبان فارسی در کنار آن قرار دهم. از سعدی، مولانا و جاهای دیگر. گاهی آدم به نمونه‌هایی برخورد می‌کند که بسیار جالب هستند. مثلاً در گویش کردی کلیایی مَثَلی هست که می‌گوید «هَمو رّی اَچیدَ بانه رّی» (همه‌ی راه‌ها به سوی راه بالای ده می‌رود.) که بسیار شبیه مثلی است که می‌گوید «همه‌ی راه‌ها به رُم ختم می‌شود.» در کردی ما می‌گوییم «میدان خالی و خر کُرّی بِدَو!» (میدان خالی و کُرّه‌خر را دواندن!) که در جایی به کار می‌رود که شخصی عرصه را برای تک‌تازی خودش فراهم می‌بیند. در عربی می‌گویند «ان العرصه خالیه و الفرصه بادیه!» (عرصه خالی و فرصت در دست!) مثل دیگری هست که می‌گوید «قَومی وَ هامشو رَفته.» (استحکام خویشاوندی به رفت‌وآمد و تجدید دیدار است.) در زبان فارسی می‌گوییم «از دل برود هر آنکه از دیده برفت.» عین این مَثل در انگلیسی، با واژه‌های تقریباً هم‌معنی در فارسی، به صورت «اَوت آف سایت، اَوت آف مایند.» آمده است. در عربی می‌گویند «بعید عن العین، بعید عن القلب.» می‌شود همین‌طور هَی مثال زد.

دلایل زیادی برای مشابهت فرهنگ مردم، در نزد ملل مختلف می‌توان برشمرد. مثلاً شباهت‌ اقلیم‌های جغرافیایی و شیوه‌ی یکسان زندگی اقتصادی مردم در روستا و شهر، تاریخ و سرگذشت مشابه، آداب و رسوم همانند. ریشه‌ی مشترک قومی و زبانی. مبادله‌ی اقتصادی، تجاری و فرهنگی و همین‌طور در قرون اخیر از طریق رسانه‌های جدید.

در گذشته که هنوز قاره‌ی امریکا کشف نشده بود، جهان خشکی را «ربع مسکون» می‌نامیدند که شامل قاره‌های آسیا، اروپا و شمال افریقا بود. این سه قاره از طریق دریای مدیترانه و خشکی با هم ارتباط داشتند. جنگ‌ها، مهاجرت اقوام، دادوستد بازرگانی، سفر به اماکن مقدس مانند سفر حج و زیارت اماکن مذهبی در فلسطین توسط مسیحیان، ارسال سفیر به دربار سلاطین و بسی شیوه‌های دیگر برای ارتباط فرهنگ‌ها و زبان‌ها وجود داشت.

گفته می‌شود که زبان آریایی‌ها، که از سرزمین اصلی خود در آسیای میانه به طرف هند، ایران و اروپا مهاجرت کردند، ریشه‌ی زبان‌های «هند و اروپایی» است که بیشتر مردم دنیا به این زبان‌ها حرف می‌زنند. آمدن یونانیان در حمله‌ی اسکندر به ایران باعث شد فرهنگ «هلنی» در عهد اشکانیان رواج پیدا کند. یا پس از حمله‌ی اعراب و گسترش امپراطوری اسلامی در سرتاسر آسیا و شمال افریقا تا اندلس، زبان عربی به همه‌ی این بلاد منتقل شد. بازرگانان عرب، اسلام را به جنوب شرقی آسیا بردند و در اندونزی و مالزی فرهنگ اسلام گسترش یافت و زبان عربی هم با آن تا اقصی نقاط رفت. هنگام آمدن سلجوقیان، زبان‌های ترکی و فارسی به روم شرقی گسترش پیدا کرد و پس از آن با بسط امپراطوری مغول به طرف غرب، زبان‌ مغولی نیز در سرتاسر آسیا و تا شهر وین در قلب اروپا نفوذ یافت... همین‌طور رفتن زبان فارسی به هند در زمان غزنویان. در قرون جدید نیز استعمارگران اروپایی زبان‌هایی را که ریشه‌ی لاتینی دارند، به آسیا و افریقا و قاره‌ی جدید امریکا بردند. در عصر رسانه نیز زبان سوار بر امواج الکترومغناطیسی به همه‌جای کره زمین سفر می‌کند و با خود واژه‌ها، اصطلاح‌ها، مثل‌ها و آرایه‌های دیگر را می‌برد.

به یاد داشته باشیم گونه‌ی انسان هوشمند، که نوع بشر حاضر باشد، به هرحال، علیرغم همه‌ی تفاوت‌ها، یک خانواده‌ی بزرگ است، که از یک ریشه برآمده و اساس ساختار جسمی و روحی او از یک سرچشمه است و «فهم» و «زبان» به معنی عام آن در درون همه‌ی انسان‌ها، ذات و سرچشمه‌ی یکسانی دارد و همه‌ی انسان‌ها به تعبیری با یک زبان حرف می‌زنند. با زبان انسان یا «نطق» که وجه تمایز انسان و حیوان است. حیوانات هم با هم‌جنس خود ارتباط دارند و از صوت هم برای آن استفاده می‌کنند. منتها در آنها این امر غریزی است و با انسان تفاوت ماهوی دارد. آنها فکر نمی‌کنند. همه‌ی زبان‌های بشری از ترکیب «واژه» درست می‌شوند و ریشه‌یابی و پیدا کردن تشابه میان واژگانِ زبان‌های مختلف خود علمی است به نام «اِتیمولوژی»

در زمان قاجار و پهلوی اوّل گروه‌هایی از دانشجویان با خرج دولت به اروپا (بیشتر به آلمان و فرانسه) فرستاده ‌شدند. با شروع جنگ جهانی اوّل، بسیاری از نخبگان، به اصطلاح «منورالفکر»‌ها در جریان «مهاجرت» از طریق کرمانشاه و عثمانی به آلمان رفتند. این دو گروه از حاملان فرهنگ اروپایی، به ویژه زبان فرانسوی و آلمانی به ایران بودند. آمدن کارکنان انگلیسی شرکت نفت باعث رواج واژه‌ها و اصطلاح‌های انگلیسی در مناطق مرتبط با صنعت نفت چون کرمانشاه شد. تصرف مناطقی از ایران در جنگ جهانی اوّل توسط دولت‌های روس، عثمانی و انگلیس و تکرار آن در جنگ جهانی دوم، بدون وجود عثمانی، نیز در ورود زبان این کشورها نقش داشته است. پس از آن هم روابط فرهنگی و اقتصادی ایران و امریکا و ... چند روز پیش خاطرات یکی از رجال دهه‌ی بیست و سی را گوش می‌دادم که در سال‌های ابتدای انقلاب ضبط شده است. دیدم این آقا هرجا که در به کار بردن یک ضرب‌المثل و اصطلاح فارسی کم می‌آوَرَد، از اصطلاح‌های فرانسوی یا انگلیسی کمک می‌گیرد.

در عصر حاضر به دلیل این که ارتباط به اصطلاح «آن‌لاین» وجود دارد، در بسیاری اوقات یک واژه یا اصطلاح بدون تغییر وارد زبان دیگر می‌شود. اگر نگاهی سطحی به گفت‌وگوی روزمره مردم بیندازیم، واژه‌ها و اصطلاح‌های زیادی می‌شنویم که از زبان‌های دیگر وارد زبان فارسی و حتی کردی شده‌اند. حتی در تابلو مغازه‌ها در محله‌های مرفه که اداره‌کنندگان آنها می‌خواهند به مشتری بگویند که زبان انگلیسی را بلدند یا مثلاً معماری و شیوه‌ی ارائه‌ی خدمات مغازه‌ی آنها به سبک کشورهای اروپایی و امریکا است، بیشتر از واژه‌ها و اصطلاح‌های انگلیسی استفاده می‌شود. با ضرب‌المثل هم اگر در جایی کاربرد داشته باشد، به همین شکل رفتار می‌شود.

مثلاً اخیراً شنیده می‌شود که بعضی‌ها که از گفتار یا رفتار کسی ناراحت هستند، خطاب به او می‌گویند: «روی اعصابی!» یا «روی اعصابم نرو!» که عیناً از انگلیسی به فارسی منتقل شده. یا کلمه‌ی «مِرسی»، به جای «سپاسگزارم!» یا «متشکرم!» که از زبان فرانسه آمده.

گاهی بعضی از مترجمانِ داستان‌ها یا فیلم‌نامه‌ها که نمی‌توانند معادل یک مثل یا اصطلاح را در زبان مقصد پیدا کنند، عین آن را به صورت ساده و تحت‌اللفظی ترجمه می‌کنند و آن جمله‌ی ابتدایی وارد زبان مقصد هم می‌شود.

 بعضی‌ها برای این که به مخاطب بفهمانند انگلیسی بلدند، در حرف زدن خود فارسی و انگلیسی را قاطی می‌کنند، مثلاً گفته می‌شود: «فلانی اِند معرفت است.» در صورتی که یک نفر دیگر می‌گوید: «فلانی آخر معرفت است!» تازگی‌ها اصطلاحات گوشی همراه هم اضافه شده، مثلاً یکی می‌گوید: «نِت ندارم»، یعنی «ارتباط تلفن همراه یا رایانه‌ی من با شبکه جهانی ارتباطات قطع شده است!» یا گفته می‌شود: «اِس داده!» یعنی «از طریق تلفن همراه پیامک (اِس.اِم.اِس.) برای من فرستاده!» یا می‌گویند: «فلانی مدتیه سایلِنس شده!» یعنی: «فلانی ساکت است و خبری از او نیست!» اگر بخواهیم از این مثال‌ها بزنیم، فراوان است. کثرت چنین اصطلاح‌هایی در زندگی جدید و ماشینی قابل شمارش نیست.

«مثل» چون بیشتر ساختار جمله دارد و در کنار منظور اصلی، به عنوان شاهد مثال آورده می‌شود، در حال حاضر کمتر از طریق رسانه‌های الکترونیکی منتقل می‌شود، امّا در ترجمه‌ی نوشتار‌های رسمی‌تر مانند رمان‌ها، قصه‌های کوتاه و شعرها مترجمان با آن درگیر هستند. گاهی بعضی از مترجمانِ داستان‌ها یا فیلم‌نامه‌ها که نمی‌توانند معادل یک مثل یا اصطلاح را در زبان مقصد پیدا کنند، عین آن را به صورت ساده و تحت‌اللفظی ترجمه می‌کنند و آن جمله‌ی ابتدایی وارد زبان مقصد هم می‌شود.

یک مترجم زبردست، یا می‌داند یا باید جست‌وجو کند و مَثَل معادل را در زبان مقصد پیدا کند و جایگزینِ مَثَل شبیه آن در زبان مبداء کند که کار بسیار مشکلی است. مترجم باید ببیند در زبان مقصد شخص اگر در چنان شرایطی قرار بگیرد، مطابق با فرهنگ و زبان خود چه می‌گوید. ممکن است ظاهر یک ضرب‌المثل در زبان مقصد هیچ شباهتی با ضرب‌المثل مبداء نداشته باشد، امّا خیلی خوب معنای آن را برساند.

چرا ضرب‌المثل‌ها معمولاً ریشه‌ی طنز دارند؟ این امر به ویژه در امور جنسی و مسائل مربوط به آن بیشتر است؟

کلمه‌ی طنز در زبان عربی یعنی ریشخند کردن. در فارسی هم در معانی مختلفی به کار رفته. در اصطلاح امروزی‌ها طنز به هنرهایی گفته می‌شود که به قصد بیان حقیقتی تلخ، در قالبی خنده‌آور ارائه می‌شوند. در ادبیات قدیم، دیوان عبید زاکانی یا حکایات منسوب به بهلول یا ملانصرالدین و در زمان قاجار، به عنوان مثال بعضی از اشعار ایرج میرزا را می‌توان مثال زد. در گذشته، در دربار بعضی از خلفای عباسی و سلاطین، همیشه گروهی  به نام «مساخره» بودند که با رفتارها و اشاره‌های جنسی و سخنان زننده، کارشان خنداندن خلیفه، شاه و درباریان بود. به هرحال زندگی انسان دو جنبه دارد غم و شادی. در یونان باستان هم نمایش‌های تراژیک و کمیک وجود داشته‌اند که «ارسطو» در کتاب «پوئِتیکس» (بوطیقا/ فن شعر) این نمایش‌ها را توضیح داده است. نمایش‌های کمیک، شادی‌آور و به اصطلاح مسخره‌آمیز بوده‌‌اند و صبغه‌ی جنسی پررنگی داشته‌اند  و نمایش‌های تراژیک رنج‌آور و تلخ بوده‌اند.

در ادبیات معاصر و نشریات مُصَوَر و هنرهای نمایشی سنتی، نمونه‌های طنز فراوان است که من نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم. در فرهنگ مردم نیز، طنز حضوری پررنگ دارد. در مجموع باید گفت طنز منحصر به ضرب‌المثل نیست و نمی‌توان حکم کرد که ضرب‌المثل‌ها معمولاً ریشه‌ی طنز به معنای خاص دارند. زیرا همه‌ی انواع طنز منحصر به بیان محتوای جنسی نیستند. مثلاً فیلم‌های چارلی چاپلین و لورل و هاردی طنز هستند، امّا جنبه جنسی ندارند. ساده‌لوحی و حماقت هم ممکن است دست‌مایه‌ی طنز قرار گیرد یا رفتارهای اغراق‌آمیز دلقک‌های سیرک.

مثل‌ها بیشتر چکیده‌ی اندیشه‌های حکیمانه و عبرت‌آموز هستند و ممکن است طنزآمیز هم باشند. نام کتاب مشتمل بر ضرب‌المثل‌های مرحوم دهخدا «امثال و حکم» است. امّا نوشته‌های طنز او «چرند و پرند» نام گرفته‌اند و این دو گونه از هم جدا شده‌اند. امثال و حکایات عامه چون دامنه‌ی گسترده‌ای دارد و تا پایین‌ترین قشرهای اجتماع را در برمی‌گیرد، از عمیق‌ترین و حکیمانه‌ترین سخنان تا ساده‌ترین و رک‌ترین اصطلاح‌ها را در آن می‌توان یافت. همه‌ی خرده‌فرهنگ‌ها در ساختن فرهنگ عامه نقش دارند. در ساختن فرهنگ مردم، زنان و کودکان هم شرکت دارند و قسمت‌های زیبایی هم از آن را خلق می‌کنند. حتی دیوانه‌ها، معتادان، گدایان، لات‌ها و داش‌مشدی‌ها، بیکاره‌ها و اراذل و اوباش (به اصطلاح چپ‌ها «لمپن پرولتاریا»)، اصناف و اقشار گوناگون در ساختن فرهنگ مردم نقش دارند. مثلاً زرگرها و مسگرها با تغییراتی جزئی در زبان فارسی، شیوه‌ای کلام رمزی برای ارتباط میان خود ساخته بودند،

بعضی‌ها طنز را، در مقایسه با هزل و هجو، گونه‌ای هنرمندانه‌تر از کلام می‌شمارند. دیده می‌شود که بیتی از بعضی از اشعار هزل‌آمیز یا هجویات ورد زبان مردم کوچه‌وبازار و کودکان می‌شود. امّا بیتی دیگر که کنایه‌آمیز و مؤدبانه است، در نزد طبقات مُبادی آدابِ بالای اجتماع بیشتر رایج است.

  امّا زبان رسمی تقریباً در دامنه‌ای تعریف شده از لحاظ رعایت ادب حرکت می‌کند و نسبت به زبان عامیانه نوسان کمی از نظر غلظت مفاهیم طنز، هزل و هجو دارد. به یاد داشته باشیم معنی و مفهوم یک واژه، یک اصطلاح یا یک ضرب‌المثل در طول تاریخ ممکن است دچار دگرگونی شود. ما در ادبیات ایران گاهی برخورد با مفاهیمی می‌کنیم که به نظر بی‌ادبانه می‌آید، امّا آیا این واژه‌ها و تعبیرات در آن زمان هم این چنین معنایی را با خود حمل می‌کرده‌اند. چنین نیست. طنز از نوع خاص حتی در زبان روستا و شهر با هم تفاوت دارد.

به عنوان کسی که سال‌ها به جمع‌آوری فرهنگ عامه پرداخته‌اید، به علاقمندانی که قصد ورود به این عرصه و جمع‌آوری فولکلور دارند، چه توصیه‌ای دارید؟

از خودشان زایش داشته باشند. نخواهند از حاصل دسترنج دیگران استفاده کنند. گردآورنده باید از تجربه‌ی مستقیم و خاطرات زندگی خودش و دیگران استفاده کند، نه این که سراغ جست‌وجو در کتاب‌ها و اینترنت برود. کتاب و اینترنت باید پس از آفرینش و استخراج تجربه‌های دست اوّل، برای مطابقت استفاده شوند. گردآورنده تا واژه، اصطلاح و ضرب‌المثل را خودش نشنیده باشد و معنی و مفهوم را نداند، کار او ارزش پیدا نمی‌کند.

در گردآوری ضرب‌المثل و اصطلاح کسی را نمی‌شود وادار کرد که ضرب‌المثل بگوید. اگر شما به من بگویید ده تا ضرب‌المثل از حافظه بگو، نمی‌توانم. هرشخص ساختار زبانی ویژه‌ای دارد. این ساختار طی مراحل پیچیده‌ای شکل گرفته است. تغییر این ساختار بسیار مشکل و شاید غیرممکن است. بعضی‌ها را می‌بینیم که انسان‌های فرهیخته‌ای هستند، امّا گاهی هنگام سخن گفتن یا خشم، بددهن و فحّاش می‌شوند. زبان بعضی‌های دیگر ساختار زیبا و گاه هنرمندانه‌‌ای دارد و این توانایی و هنر را کسب کرده‌‌اند که هنگام سخن گفتن، به صورت ناخودآگاه کلام آنها آمیخته با حکمت، کلمات قصار، مَثَل، شعر، وعظ و... باشد.

 همکاری داشتم که نزد ما کار خدماتی انجام می‌داد و سواد خواندن و نوشتن نداشت، امّا گنجینه‌ای از مثل و اصطلاح بود. این شخص دستور اداری یا کاری که چند لحظه پیش به او ارجاع داده بودند، فراموش می‌کرد. وقتی به اتاق من می‌آمد، به او می‌گفتم «آقا شیرزاد ضرب‌المثل یا حکایتی برایم تعریف کن.» هرچه به مغزش فشار می‌آورد، نمی‌توانست چیزی بگوید. اما چند لحظه بعد که شروع به حرف زدن عادی می‌کرد، در هر چند جمله می‌دیدی، ناخودآگاه مَثَل یا نکته‌ای بیان می‌کرد و من مچ او را می‌گرفتم و به شوخی می‌گفتم «دیدی بلدی و نمی‌گی. خودت را می‌گیری!» و او زیر خنده می‌زد و فکر می‌کرد من جدی می‌گویم و می‌گفت «نه به‌خدا! هرچه فکر می‌کنم، یادم نمی‌آید.»

من به شیوه‌ی غریزی و بدون اسلوب علمی شروع کردم. اوّل کار را انجام دادم، بعد خواستم بررسی کنم، امّا حت1ی فرصت نشد سروگوشی آب بدهم و کتاب بخوانم. برای تهیه‌ی این گفت‌وگو تَوَرُقی کردم از کتاب انجوی شیرازی به نام «گذری و نظری بر فرهنگ مردم» که کتاب راهنمای خوبی است برای کسانی که در صدد گردآوری فرهنگ مردم هستند. کسانی که چنین قصدی دارند، باید با پشتکار و صبر باشند. همیشه دفتر کوچک و مدادی همراه داشته باشند و فقط اکتفا به ضرب‌المثل و اصطلاح نکنند، هر مطلبی که ارزش یادداشت کردن داشت، با قید مکان و زمان و نام شخص گوینده و مشخصاتی مختصر از او، (مثلاً 30 ساله، کشاورز، روستای فلان.) بنویسند. به یاد داشته باشند که بسیاری از دیده‌ها و شنیده‌های ما ارزش یادداشت کردن دارند، امّا برای ما عادی شده‌اند. «به قول» تیتر یکی از درس‌های کتاب فارسی ابتدایی قدیم «چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم!»



:: برچسب‌ها: فرهنگ مردم , ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری ,
:: بازدید از این مطلب : 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 اسفند 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

دو) آیا کار گردآوری ضرب‌المثل‌ها را ادامه خواهید داد؟ برنامه‌ای برای آماده‌سازی و چاپ دوم کتاب خود دارید؟

گردآوری مثل، اصطلاح و واژه‌های کردی یک کار مستمر است و من هرلحظه یادم بیفتد یا از کسی نکته‌ای بشنوم، اگر در شرایط مناسبی باشم، آن را ثبت می‌کنم. جز این سه هزار مدخل که چاپ شده، حدود شاید ده هزار مدخل دیگر دارم که به شکل‌های مختلف، در قالب دست‌نویس یا فایل رایانه‌ای وجود دارند و هر قسمت از آن در مرحله‌ای از کار قرار دارد. زیرا پس از یادداشت‌ کردن باید ده‌ها کار فنی دیگر انجام داد تا به مرحله‌ای برسد که قابل عرضه به مردم باشد.

در حال حاضر به دلیل درگیر بودن با کارهای دیگر، پروژه‌ی آماده سازی متوقف شده و فقط نت‌برداری می‌کنم. خودم هم نمی‌دانم در آینده چه خواهد شد. بدون سرمایه و مشوق. دست تنها. کاهش توان جسمی و ذهنی. مشکلات زندگی، کارهای ناتمام دیگر،... موانع زیادی برای ادامه‌ی کار وجود دارد. البتّه پیش‌تر هم گرفتاری‌های روزمره بوده است. آرزویم این است که زبان کردی کرمانشاهان دارای یک فرهنگ واژگان کامل، مانند فرهنگ آکسفورد باشد. دانشگاه کردستان فرهنگی سه جلدی برای گویش مردم آن‌جا چاپ کرده است. امّا خبر ندارم که در دانشگاه رازی چه قدم‌هایی در این راستا برداشته شده است.

سه) چرا در عصر کنونی ضرب‌المثل ساخته نمی‌شود و هرچه می‌خوانیم متعلق به پیشینیان است؟

ابتدا اجازه بدهید من توضیحی در مورد این ترکیب دو کلمه‌ای که از زبان عربی به صورت یک اصطلاح وارد زبان فارسی شده، بدهم. این کلمه‌ی مرکب خودش از دو جزء تشکیل شده، «ضَرب» و «مثل». «ضَرَبَ» در زبان عربی فعل است و «مَثَل» اسم. «ضَرَبَ المثل»، در زبان عربی یک جمله‌ی فعلیه است. به معنای « او مثال زد.». فاعل در این جمله ضمیر مستتر «هوَ» است. «المثل» مفعولٌ به جمله. این جمله به زبان فارسی که وارد شده، به یک ترکیب اضافی تغییر معنی داده و تبدیل به مضاف و مضاف‌الیه شده است و این ترکیب به جای «مَثَل» و «مثال» به کار می‌رود. آن‌چه که ما در واقع داریم، «مثل» یا «مثال»ی است که زده شده یا آورده شده است. واژه‌ی اصطلاح هم مصدر است و از ریشه‌ی «صلح» آمده، به باب افتعال ثلاثی مزید رفته و تبدیل به «اصتلاح» شده، لیکن چون در این‌جا اوّلین حرف اصلی فعل، «ص» است، طبق قاعده حرف «ت» تبدیل به «ط» شده، معنی لغوی اصطلاح در فرهنگ لاروس یعنی عرف خاص و آن اتّفاق طایفه‌ی خاصی است بر وضع لفظی یا چیزی. اصطلاح معنای مشابه کلمه‌ی «تأویل» دارد که در تفسیر آیات قرآن به کار می‌رود. یعنی به کار بردن کلام به معنای مجازی آن.

ضرب‌المثل گاهی یک واژه است و گاهی یک حکایت طولانی تمثیلی چند صفحه‌ای. ممکن است یک واژه، بستگی به نوعِ به کار بردن آن، در یک جا به عنوان ضرب‌المثل به کار رود و در جای دیگر به عنوان اصطلاح. اهل فن از تعریف «ضرب‌المثل» و «اصطلاح» پرهیز دارند، زیرا گاهی بر سر چیستی و نقش یک عبارت یا واژه در جمله اختلاف نظر وجود دارد. اجزاء و آرایه‌های زبانِ عامه تنوع زیادی دارند. کنایه، اشاره، استعاره، تشبیه، ضرب‌المثل، تمثیل (ضرب‌المثل قصه‌دار)، اصطلاح، زبانزد، چیستان، ترانه، لالایی، متل، حکایت، قصه، افسانه، لطیفه، شوخی، لغز، متلک، ترجیع‌بندهایی که ورد زبان کودکان و مردم عامه است و بسی آرایه‌ها و ویژگی‌های دیگر که می‌توان برای زبان شمرد و گاهی شباهت این اجزاء چنان است که به سختی می‌توان آنها را دسته‌بندی و تعریف کرد.

با این وصف می‌شود ویژگی‌هایی برای ضرب‌المثل و اصطلاح شمرد که بتوان آن‌دو را از هم تفکیک کرد و بازشناخت. یادآوری شود با در نظر گرفتن یک ویژگی نمی‌توان این کار را انجام داد و این کار نیاز به مهارت دارد. ویژگی‌هایی که در جدول زیر آمده است، بر حسب تجربه‌ی نگارنده حاصل شده و ممکن است بتوان آن‌ها را اصلاح کرد یا بر آنها افزود.

ویژگی مثل

ویژگی اصطلاح

معنای حقیقی دارد.

معنای مجازی دارد.

در کنار عبارت اصلی به کار می‌رود.

جایگزین عبارت یا واژه‌ی اصلی است.

بیشتر در قالب یک جمله، بیت یا حکایت طولانی

در بیشتر موارد یک یا دو کلمه است.

بیشتر توسط شخص ثالثِ دانا و کهنسال حاضر در صحنه، نه گوینده یا مخاطب،  بیان می‌شود.

معمولاً توسط گوینده اصلی به کار می‌رود.

به عنوان شاهد، مؤید، گزیده‌ی قابل فهم از گفتار اصلی یا برای توصیف رفتار و به عنوان حکمت، اندرز و نصیحت به کار می‌رود.

به عنوان جایگزینِ ساده‌تر، کوتاه‌تر و همه‌‌فهم‌تر سخن اصلی به کار می‌رود.

دلالت آن تکمیل و تقویت مفهوم اصلی است.

دلالت اصلی آن، قصد گوینده برای انتقال یک مفهوم به مخاطب است.

مثل آورنده فرض را بر این می‌گذارد که ممکن است معنای کلام اصلی برای مخاطب روشن نباشد و نیاز است که مثال زده شود.

گوینده فرض را بر این می‌گذارد که مخاطب معنای مجازی اصطلاح را می‌داند.

 

کهن‌ترین کتابی که اصطلاحِ «ضرب‌المثل»، به صورت جمله با مفهوم «مثال زدن» در آن آمده، قرآن کریم است. در قرآن 29 بار «ضربِ مثل» با اشکال مختلف صرفی برای «ضَرَبَ»، و اشکال مفرد و جمعِ اسم برای «مَثَل» آمده است که در هرکدام حکمتی را بیان می‌کند و مثالی زده می‌شود. بررسی آیات آمده و امثال قرآنی می‌تواند موضوع گفت‌وگو یا نوشتار مستقلی باشد..

امّا در پاسخ به پرسش شما  که چرا دیگر ضرب‌المثل ساخته نمی‌شود. گرچه به طور مطلق نمی‌شود چنین حکمی داد، لیکن این حس وجود دارد که بازار ضرب‌المثل ساختن به سبک و سیاق قدیم دیگر مانند گذشته رونق ندارد. برای قضاوت درست باید پژوهش‌های میدانی در بین نسل جدید انجام شود و به این نکته توجه کنیم که میراثی که در دست ماست، فقط آفریده‌ی «یک نسل» پیش از ما نیست که انتظار داشته باشیم نسل جدید نیز به همین اندازه تولید ضرب‌‌المثل کند. میراث فرهنگی ما در این زمینه، اگر نگوییم هزاران ساله، صدها ساله است و نسل‌های زیادی در پدید آوردن آن نقش داشته‌اند.

در هر صورت باید قبول کنیم که با توجه به ویژگی‌هایی که در ضرب‌المثل وجود دارد، مثل‌ها و حکایات متعلق به دوره‌ای هستند که عصر رسانه‌های جدید آغاز نشده بود. ادبیات به مفهوم امروزی آن، یعنی قصه، نوول، رمان، شعر نو و هنرهای نمایشی، یعنی تئاتر، سینما، سریال‌ها و فیلم‌ها و میان‌پرده‌های تلویزیونی و اخیراً کلیپ‌های موجود در فضای مجازی، وجود نداشت.

مردها در قهوه‌خانه‌ها به نقالی شاهنامه‌خوانان و رزم رستم و سهراب و در شب‌نشینی‌ها به افسانه‌های بدیع‌الملک، ملک‌جمشید و امیرارسلان نامدار گوش می‌دادند و پدربزرگ‌ها در شب‌های طولانی زمستان در پای کرسی حکایت‌های عبرت‌آمیز برای جوان‌ترها می‌گفتند. مادربزرگ‌ها و مادرها هنگام خوابِ بچه‌ها، برای آنها لالایی می‌خواندند یا متل‌های کوتاه از زبان حیوانات می‌گفتند.

حکایات، اندرزنامه‌ها، نصیحت‌نامه‌ها، قصه‌های تمثیلی و آموزنده‌، قصه‌های قرآن مانند داستان یوسف و زلیخا و اصحاب کهف، حکایات مثنوی، رزم‌نامه‌ها و بزم‌نامه‌های عاشقانه‌ی کردی، قصه‌های شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، هزار و یک شب، چهل طوطی، کلیله و دمنه، بوستان و گلستان سعدی، موش‌وگربه عبید زاکانی، دیوان حافظ و صدها کتاب آموزنده‌ی دیگر در خانواده‌ها خوانده می‌شدند و میان عامه‌ی مردم رواج داشتند. ضرب‌المثل‌ها از دل این فرهنگ غنی که میراث چندهزار ساله را در دل خود نهفته دارند، بیرون آمده‌اند. بسیاری از بیت‌های دیوان‌های سعدی، حافظ، مولوی، خیام، نظامی و دیگر شاعران به شکل «مثل» درآمده‌اند.

علاوه بر میراث مکتوب، زندگی روزمره‌ی مردم هم منبع غنی دیگری برای تولید ضرب‌المثل ایجاد می‌کرد. بازگویی رفتارهای کودکانه‌ی انسان‌های ساده و صادق، تبدیل به لطیفه و اسباب خنده می‌شد. حکایات بهلول دانا و ملانصرالدین، در شنوندگان «همذات پنداری» ایجاد می‌کرد.

چنین روزگاری سپری شده. یک نفر، تغییر فضای فرهنگی خانواده‌ها را به سادگی با مطلب زیر به تصویر کشیده است که شاید شنیده باشید. گفته است زمانی ما، همه‌ی اعضای خانواده، پای کرسی روبروی هم می‌نشستیم، چشم‌مان به دهان پدربزرگ بود و گوش‌مان به حکایات آموزنده‌ی بوستان و گلستان. سالیان بعد گرچه همه در کنار هم بودیم، امّا نگاه‌مان نه به یکدیگر، بلکه به سوی تلویزیون و سریال‌های امریکایی خیره ‌بود و شب‌ها از دیدن ماجراهای آبکی مرادبرقی و لودگی‌های صمدآقا و اسدالله میرزا قهقهه می‌زدیم و حالا هرکس به تنهایی به طرف کف اتاق سر خم کرده و جز تصویر و صدای صفحه‌ی کوچک گوشی تلفن همراه، نه کسی را می‌بیند و نه صدایی می‌شنود.

چهار) در ادامه‌ی پرسش قبلی بفرمائید چرا در زندگی مدرن شهری ضرب‌المثل‌های گذشتگان در محاورات روزمره مردم کاربرد چندانی ندارد و برای نسل جدید مبهم و بی‌معنی است؟

همان‌طور که در بالا اشاره شد، نسل جدید در دنیای جدیدی زندگی می‌کند. عناصر سازنده‌ی فرهنگ در این دنیای جدید، زبان جدیدی می‌طلبند. یعنی شیوه‌ی دیگری از ارتباط با دیگران با استفاده از میراث زبان و فرهنگ قدیم. زبان گذشتگان و اجزاء آن، بدون دگرگونی و با همان ساختار درونی پیشین دیگر نمی‌تواند مفاهیم جدیدی را که سازنده‌ی دنیای ذهنی نسل جدید هستند، حمل کند. زبان تغییر می‌کند و اگر این امکان در آن نباشد، به مرور زمان می‌میرد. چه عواملی در زنده نگه داشتن زبان دخیل هستند، وارد آن بحث نمی‌شویم. نسل جدید زبان خودش را نیاز دارد. با استفاده از همان ذخیره‌ی واژگان موجود در زبان پیشینیان و قالب‌های آن و اضافه کردن عناصر جدید به آن، مفهوم‌سازی می‌کند و در قالبِ ترکیب‌ها، اصطلاح‌ها و ضرب‌المثل‌های جدید، دنیای خودش را بازآفرینی می‌کند.

آفرینش زبانِ گفتن و شنیدن کلاسیک نیست. کودک به طور غیرارادی و ناخودآگاه زیست‌جهان پیرامون خود را با زبان در ذهن بازسازی می‌کند. جهان پیرامون ما بسیار تغییر کرده. دیگر جهان قدیم نیست. این تغییر فقط ظاهری نیست. نسبت انسان‌ها با دنیای پیرامون هم عوض شده. بسیاری از مادران نسل جدید که اوّلین زبان‌آموزان به کودک هستند، دیگر نه تنها خودشان حوصله ندارند برای بچه‌ها لالایی بخوانند و قصه‌ها و افسانه‌های کردی را حکایت کنند، چون به فارسی، آن هم به لهجه‌ی جدید، با بچه‌ها حرف می‌زنند، باعث قطع ارتباط کودک با مادربزرگ‌ها هم هستند که هنوز آثاری از میراث فرهنگی گذشته در آن‌ها باقی است. از طرف دیگر گویش جدید مادر، فارسی دست‌وپا شکسته‌ای است که اجزاء آن به شکل مکانیکی در کنار هم قرار گرفته‌اند و قابلیت انتقال پشتوانه‌ی غنی زبان کردی مادربزرگ را ندارد. به جای مادر و مادربزرگ و پدربزرگ، رسانه‌ها، تلویزیون، شبکه‌های ماهواره‌ای، اینترنت، فضای مجازی و پیامک‌نویسی با نوشتارهای غیررسمی و غیر متعارف، پرورنده‌ی زبان نسل جدید هستند.

در مدرسه و محله هم دنیای پیرامون تغییر کرده. نه مدرسه و حوزه‌ی علمیه به سبک قدیم است و نه محله با معماری سنتی. در شهرسازی گذشته‌ی ما، مسجد در قلب محله جا داشت و مدرسه و مکتب در کنار آن. بازار و گذر و کوچه‌ها رگ‌های تپنده‌ی محله بودند. زندگی بچه‌ها بیشتر در کوچه و گذر، با همسالان سپری می‌شد، حالا در داخل آپارتمان و به تنهایی می‌گذرد. بازار تبدیل به مجتمع تجاری و پاساژ شده.  

زیست‌جهان جدید دیگر جا، فرصت و امکانی برای ورود عناصر زبان قدیم، از جمله ضرب‌المثل‌ها و اصطلاح‌های گذشتگان باقی نمی‌گذارد. بلکه اصطلاح‌ها و عبارات جدیدی ایجاد می‌شوند که برای آنها نام‌های جدیدی هم خلق می‌شود. عناصرِ ارتباطی در زبان جدید فقط در قالب واژه و جمله نیستند. به اصطلاح «مولتی‌مدیا» هستند. تصویر، صدا و فیلم هم با خود حمل می‌کنند. نرم‌افزارها در کالبد گوشی تلفن همراه و رایانه، دنیای نامحدودی از امکانات ارتباطی عرضه می‌کنند. «کلیپ» ایجاد می‌شود. «داب-اِسمَش» شکل می‌گیرد. «کامنِت» و «استوری» به وجود می‌آید. نوعی نوشتن به شکل «فینگلیش» رایج می‌شود. «ایموجی»‌ها نقش بازی می‌کنند.

در این شرایط دیگر برای تفهیم و تقریب یک مفهوم بیان ضرب‌المثل از طریق گفتن کارآیی ندارد. چشم و گوش نسل جدید برای اندرز شنیدن و حکایت خواندن پرورش نیافته. کافی است یک عکس که توسط عکاس ماهری گرفته شده، یک کاریکاتور، یا یک انیمیشن کوتاه در معرض دید قرار گیرد و نقشی بسیار قوی‌تر از یک ضرب‌المثل که گاهی نیاز به ترجمه و تفسیر توسط افراد خبره هم دارد، بازی کند. دگرگونی در زبان عامه در بعضی خورده‌فرهنگ‌ها بسیار شدید است و زبان چنان ناآشنا شده که قابل فهم نیست. برای بعضی آهنگ‌های رَپ، چنان شعرهایی با همین واژه‌های دم‌دستی روزمره ساخته شده که برای افراد نسل ما نیاز به ترجمه دارد.

اشاره کنم که زبان فارسی، زبان ملی ما و تجلی هویت و فرهنگ ایران است. منظور من در آموزش زبان فارسی به کودک این نبود که بگویم خانواده نباید به کودک فارسی آموزش دهند. حالا دیده می‌شود که بعضی خانواده‌ها حتی به کودکان خود از سال‌های پیش از دبستان انگلیسی هم آموزش می‌دهند. منظور من اشاره به انقطاع فرهنگی بود که خواه‌ناخواه رخ داده.

جالب این است که قشری از مادران کرمانشاهیِ نسل گذشته که شهرنشین بودند و به هر دلیل فارسی حرف می‌زدند و از نظر قومی یا نژادی کرد یا غیرکرد بودند، در خانواده ضرب‌المثل‌های کردی را با همان واژه‌ها، با مختصر تغییری به شکل فارسی درمی‌آوردند و در بیان خود به کار می‌بردند. «علی‌اشرف درویشیان» و «علی‌محمد افغانی» در کتاب‌های خود شکل فارسیِ ضرب‌المثل‌های کردی را، که توسط چنین زنانی بیان‌ می‌شده است، به فراوانی نقل کرده‌اند. از این مادران هنوز هستند و گنجینه‌هایی هستند که باید آنها را دریافت.

آخرین نکته‌ای که در ارتباط با این پرسش شما نیاز است مطرح کنم، بحث مشکلات خواندن و نوشتن گویش کردی کرمانشاهی است. در گذشته گویش‌های کردی رایج در کرمانشاهان، به صورت نوشتار در نیامده‌اند یا من خبر ندارم. اگر کسی یک نمونه پیدا کرد به من هم بگوید. در قرن اخیر، تا آن‌جا که من می‌دانم، اوّلین بار دکتر مکری در کتاب «گورانی» گویش‌های کردی را در هنگام ثبت ترانه‌های عامیانه به شکل نوشتار، با الفبای فارسی و آوانگاری لاتین ثبت کرده است. یکی از آشنایان اشاره کرد که کتاب «مزگانی مرقس» که ترجمه‌ی انجیلِ مرقس به گویش کردی کلهری است، با رسم‌الخط فارسی در سال 1926 در لندن چاپ شده است.

بعضی از دوستان گفته‌اند که «کردی کرمانشاهی» رسم‌‌الخط داشته است و دیوان‌هایی شعری را مثال زده‌اند که همه به زبان «گورانی» هستند. زبان گورانی گرچه تعلق به کرمانشاهان دارد، امّا زبان دیگری است و شباهتی با زبان کردی و گویش‌های آن ندارد و خویشاوندی آن با زبان فارسی بیشتر از زبان کردی است. کتابی ندیده‌ام که رسم‌الخط این کتاب‌ها را بررسی و اصول به کار رفته در این رسم‌الخط را استخراج کرده باشد تا روشن شود چه ویژگی‌هایی به رسم‌الخط فارسی اضافه شده است.

باید به جوانان حق داد اگر در برخورد با نوشتارهای کردی، نوشته به نظر آنان «مبهم» و «بی‌معنی» بیاید. یعنی آنها نتوانند درون‌مایه‌ی جمله یا کلمه را دریابند. آنان آموزش خواندن و نوشتن به زبان کردی را ندیده‌اند. من در مطلبی که در نوشتارِ «نکته‌هایی در باره نوشتن کردی کرمانشاهی» در کتاب «مثل و اصطلاح کردی-کتاب ویژه» در 29 صفحه نوشته‌ام، تلاش کرده‌ام نکاتی را برای بهتر خواندن متن کردی یادآوری کنم. کتاب را با «الفبا و رسم‌الخط فارسی» نوشته‌ام و صداهای کوتاه (فتحه، کسره، ضمه) را هم نوشته‌ام که همه‌ی باسوادان آن را آموزش دیده‌اند. ممکن است واژه‌ها به نظر خواننده ناآشنا بیایند و در زندگی با آنها برخورد نکرده باشد. برای فهم بهتر پیشنهاد داده‌ام کسانی که کردی نمی‌دانند، ابتدا ترجمه‌ی ضرب‌المثل یا اصطلاح را بخوانند. علاوه بر این، در متن «کتاب ویژه» ضرب‌المثل‌ها با رسم‌الخط کردی رایج در کردستان و آوانگاری لاتین هم نوشته شده‌اند. جوانان برای آشنایی با زبان و فرهنگ نیاکان خود باید تلاش کنند.

فرهنگ مردم کرد اقیانوسی است بیکران که فقط صیادانی می‌‌توانند از آن مروارید به دست بیاورند که در اعماق آن غواصی کنند. کسانی که نه تنها شنا نمی‌دانند، بلکه نمی‌خواهند پاهایشان هم تر شود، از به دست آوردن گوهرهای گرانبهای آن بی‌بهره می‌مانند.



:: برچسب‌ها: فرهنگ مردم , ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری ,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 اسفند 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

قسمت چهارم

ج) صداهای موجود در زبان فارسی که دیگر تلفّظ نمی شوند اما در متون کهن دیده می شوند.

نمونه ی آنها کلمه هایی است مثل « خواهر » ( خاهر ) ، « خواستن » ( خاستن ) ، « خواب » ( خاب ) و ... که صدای فارسی آنها در حال حاضر « خا » است یا کلمه هایی مثل « خورشید » ( خُرشید ) ، « خورش » ( خُرش ) ، ... که صدای ابتدای آنها « خُ » است اما صداهایی که قبلا در این ها بوده ( و هنوز هم در کردی کرمانشاهی تلفظ می شود ) ، « خُوا » و « خُوَ » است که به مرور ساده شده و به شکل امروزی در آمده است.

ه ) آمدن دو مصوت پشت سر هم

در واژه ای مثل « حوله » ؛ در صورتی که صدای « و » در عربی و کردی به عنوان صدای صامت هست اما در فارسی فقط به صورت مصوت بلند « - و » وجود دارد و آن صدایی که در فارسی شکل « و » دارد و  در واژه هایی مثل « گاو » به کار می رود، همان است تکه در انگلیسی با صدای « v » خوانده می شود. 

و ) نوشتن واژه های عربی با رسم الخط عربی

مثل واژه های متون مذهبی، نام های عربی مثل صغری ، کبری ، عیسی ، موسی و ... واژه هایی مثل حتی ، لکن ، محتوی و ....

ز ) استفاده از نشانه های دیگر عربی مثل تشدید « -ّ » ، تنوین « اً ، اٍ ، اٌ » و ...

ح ) مشترک بودن حروف « و ، ی » برای نشان دادن صداهای صامت و مصوت بلند 



:: برچسب‌ها: ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل کردی کرمانشاهی , اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل های کردی کرمانشاهی , اصطلاح های کردی کرمانشاهی , مثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری , ,
:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

قسمت اول

برای نوشتن کردی کرمانشاهی با حروف الفبای فارسی، از همه ی این حروف استفاده می شود. زیرا همه ی صداهای زبان فارسی در کردی هم هست. و واژه های فارسی و عربی موجود در فارسی هم که دارای حروف عربی ( ث ، ص ، ض ، ط ، ظ ) هستند، در زبان کردی هم به کار می روند. همچنین از علامت هایی که برای نشان دادن مصوت های کوتاه و بلند و حروف تکراری ( تشدید) و نون ساکن ( تنوین ) و ... در رسم الخط فارسی به کار می روند و از عربی وام گرفته شده اند، استفاده می شود.

رسم الخط فارسی دارای مشکلاتی است که در الفبای سورانی کوشش شده است برطرف شود، اما تنها رسم الخطی که ایرانیان همه با آن آشنا هستند و آن را آموزش می بینند فارسی است. اگر بخواهیم کردی را طوری بنویسیم که همه و به ویژه مردم کرمانشاهان بتوانند آن را بخوانند، در حال حاضر تنها راه نوشتن با رسم الخط فارسی است. البته این موضوع مانع از این نیست که در هر کتاب یا نوشته ی کردی با هر رسم الخط دیگری از جمله رسم الخطی که هم اکنون در کردستان رایج است ( اصطلاحا رسم الخط سورانی ) و آوانگاری لاتین هم به علاقمندان عرضه شود.

دوشنبه سوم دی 1397

غلامرضا بدری

ادامه دارد.



:: برچسب‌ها: ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل کردی کرمانشاهی , اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل های کردی کرمانشاهی , اصطلاح های کردی کرمانشاهی , مثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری , ,
:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

کتاب مثل و اصطلاح کردی در پاییز سال 1396، توسط انتشارات دینور، در شهر کرمانشاه منتشر شده که مشتمل بر 2796 مثل و اصطلاح ( ضرب المثل کردی کرمانشاهی، اصطلاح کردی کرمانشاهی و زبانزد کردی کرمانشاهی ) به گویش کردی کرمانشاهی و دیگر گویش های استان کرمانشاهان است.کتاب در دو مجلد جداگانه به نام کتاب ویژه و کتاب عمومی چاپ شده. کتاب ویژه مخصوص اهل تحقیق و دانشگاهیان است و علاوه بر متن ضرب المثل ها و اصطلاح های کردی کرمانشاهی، دارای شش مقاله تخصصی در مورد فرهنگ مردم و فرهنگ مردم کرمانشاهان و نکته هایی در مورد نحوه نوشتن کردی کرمانشاهی با الفبا و رسم الخط فارسی است. و در پایان هم دو واژه نامه به فارسی و کردی و فهرست موضوعی فارسی و فهرست اعلام است. متن کتاب ویژه مثل و اصطلاح کردی به سه رسم الخط فارسی ، سورانی و آوانگاری لاتین نوشته شده و ضرب المثل ها و اصطلاح های کردی کرمانشاهی به فارسی ترچمه شده و علت بیان آنها توسط مردم گفته شده و توضیحات دیگر در صورت لزوم اضافه شده و احیانا اشعاری هم به عنوان شاهد مثال آورده شده.

متن عمومی مخصوص عموم مردم و علاقمندان به ضرب المثل کردی کرمانشاهی و  اصطلاح کردی کرمانشاهی است که با رسم الخط فارسی و به شکل ساده و راحت نوشته شده و هر کس که خواندن فارسی بلد باشد می تواند آنها را بخواند و ترجمه فارسی هم دارد همراه با توضیح دلیل بیان ضرب المثل و اصطلاح. 

قیمت کتاب تخصصی سی هزار تومان و کتاب عمومی هجده هزار تومان است و در کتابفروشی پرهام در خیابان ویلا و کتاب شهر در چهار راه گلستان روبروی شیرینی الف و دیگر کتابفروشی های شهر کرمانشاه به فروش می رسد.

کتاب از دستاوردهای سازمان دانش بومی و فرهنگ شفاهی ایران باختری است و گردآورنده آن غلامرضا بدری ست.



:: برچسب‌ها: ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل کردی کرمانشاهی , اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل های کردی کرمانشاهی , اصطلاح های کردی کرمانشاهی , مثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری , ,
:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 9 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : غلامرضا بدری

به نام خدا ، سلام .

به وبلاگ فرهنگ مردم کرمانشاهان خوش آمدید. تاریخ شروع به کار این وبلاگ روز هفتم مهر سال 1393 بود. اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، امکان نوشتن مطلب در آن فراهم نشد. لیکن اکنون شرایط ادامه کار فراهم شده است.

در چند سال گذشته در راستای اهداف این وب لاگ، یعنی گردآوری و ثبت فرهنگ مردم کرمانشاهان، مشغول نوشتن کتاب « مثل و اصطلاح کردی » بودم و اکنون به بازار عرضه شده است و در کتابفروشی های کرمانشاه موجود است. عکس روی جلد کتاب را می توانید در همین وب لاگ مشاهده کنید. 

برای مطالعه نوشته های جدید به قسمت های مندرج در زیر این نوشته مراجعه نمایید.

غلامرضا بدری، زمستان سال 1401

     کتاب مثل و اصطلاح کردی در پاییز سال 1396، توسط انتشارات دینور، در شهر کرمانشاه منتشر شده که مشتمل بر 2796 مثل و اصطلاح ( ضرب المثل کردی کرمانشاهی، اصطلاح کردی کرمانشاهی و زبانزد کردی کرمانشاهی ) به گویش کردی کرمانشاهی و دیگر گویش های استان کرمانشاهان است.

      کتاب در دو مجلد جداگانه به نام کتاب ویژه و کتاب عمومی چاپ شده. کتاب ویژه مخصوص اهل تحقیق و دانشگاهیان است و علاوه بر متن ضرب المثل ها و اصطلاح های کردی کرمانشاهی، دارای شش مقاله تخصصی در مورد فرهنگ مردم و فرهنگ مردم کرمانشاهان و نکته هایی در مورد نحوه نوشتن کردی کرمانشاهی با الفبا و رسم الخط فارسی است. و در پایان هم دو واژه نامه به فارسی و کردی و فهرست موضوعی فارسی و فهرست اعلام است.

       متن کتاب ویژه مثل و اصطلاح کردی به سه رسم الخط فارسی ، سورانی و آوانگاری لاتین نوشته شده و ضرب المثل ها و اصطلاح های کردی کرمانشاهی به فارسی ترچمه شده و علت بیان آنها توسط مردم گفته شده و توضیحات دیگر در صورت لزوم اضافه شده و احیانا اشعاری هم به عنوان شاهد مثال آورده شده.

        متن عمومی مخصوص عموم مردم و علاقمندان به ضرب المثل کردی کرمانشاهی و  اصطلاح کردی کرمانشاهی است که با رسم الخط فارسی و به شکل ساده و راحت نوشته شده و هر کس که خواندن فارسی بلد باشد می تواند آنها را بخواند و ترجمه فارسی هم دارد همراه با توضیح دلیل بیان ضرب المثل و اصطلاح. 

       کتاب در کتابفروشی پرهام در خیابان ویلا و کتاب شهر در چهار راه گلستان روبروی شیرینی الف و دیگر کتابفروشی های شهر کرمانشاه ( لیست تعدادی از آنها در زیر همین مطلب و در همین صفحه آمده است ) به فروش می رسد.

کتاب از دستاوردهای سازمان دانش بومی و فرهنگ شفاهی ایران باختری است و گردآورنده آن غلامرضا بدری، یعنی بنده مدیر این وبلاگ هستم .

 



:: برچسب‌ها: ضرب المثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل کردی کرمانشاهی , اصطلاح کردی کرمانشاهی , ضرب المثل های کردی کرمانشاهی , اصطلاح های کردی کرمانشاهی , مثل و اصطلاح کردی کرمانشاهی , غلامرضا بدری , ,
:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 مهر 1399 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد